دیانا خانمدیانا خانم، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

فرشته گونه ای همزاد ماه

مهمان داریم مامان

مدتی است دل مشغولی دخترمان شده مهمانی رفتن عروسکی و مهمان آمدن عروسکی ( عروسکی را به کارهای تخیلی منسوب میداند ) و دوست داشت با وسایل مورد استفاده خانواده از مهمانهایش پذیرایی کند اما دستان کوچکش توانایی حمل آنها را نداشت تا اینکه پدر بزرگ دیانا از قم یک قوری برایش به ارمغان آوردند و من هم چند فنجان و نعلبکی تهیه کردم و دیانا ی نازنینم بسیار شاد شد  هنوز هم که سالها گذشته از کودکی ام از دیدن وسایل واقعی در سایز کوچک لذتی بی پایان میبرم و احساس می کنم گاهی شادمانیم از دخترکم افزون تر است در این باب ...
30 تير 1392

مهندسی دیانایی

دختر کوچکم همچنان می سازد و طرح می زند و شعر می خواند : برای ساختن خونه آدم باید درس بخونه اونوقت بهش میگن که مهندس ساختمونه او را سر ساختمان های نیمه کاره برده ام و دیده کارگرها و مصالح و ....و با دقت نگاه کرده و از آن زمانها در ذهن بزرگ و بی انتهایش مشغول نقش آفرینی است و گاه مهندس است و گاه کارگر ساختمان و گاه لوله کش و شایدم بناو...... من در خلال بازیهایش از فرصت استفاده می کنم و با دخترم دانسته و ندانسته هایمان را مرور می کنم امروز که دیدم دیانا جانمان مشغول خانه سازی است تصمیم گرفتم پیشنهاد ساخت خانه برای حیوانات را بدهم خانه ای برای حیوانات اهلی و وحشی و اینکه خانه هر حیوان کجاست و در جنگل است یا مزرعه ، بالای درخت یا...
29 تير 1392

آش پلو

دختر مامان غذایی رو که خود به شیوه دیانایی درست می کند را با اشتها و به تنهایی میل می کند من مادر گاهی خیلی سعی می کنم مطابق میل خود و به اجبار به دخترم غذا بخورانم ولی مگر او انسان نیست مگر این انسان کوچک حق انتخاب ندارد مگر این انتخاب هایش برایش مهم نیست مگر این اهمیت ها او را نمی سازد مگر ساختن ها نمی شود یک زن در آینده پس چرا من او را از این خود سازی منع کنم ، به خود امدم و راه را باز کردم ...... دختر من امروز زرشک پلو را در آب ریخت و با اشتها و علاقه میل کرد گفت : مامان چه آش پلو خوش مزه ای پختم   نوش جونت عزیز من ...
25 تير 1392

همسایه بازی

دختر عسلی ما علاقه این روزهایش ساخت خانه و همسایه کردن اهالی اتاقشون هست . همسایه ها به مهمانی یکدیگر می روند و با هم قرار گردش می گذارند و از شادیهای کودکانه سخن می گویند و..... کاش دنیای واقعی آن باشد که در چشمان زیبایت جاری است مادر.   ...
25 تير 1392

دکتر دیانا

دختر نازگلمان از روزی که از خاله جانشان وسایل پزشکی را هدیه گرفته اند تمایل بسیار زیادی در اجرای نقش پزشک دارند دیانا به دلیل برخورد نامناسب و توام با جبر در برخورد و معاینه ، از سوی پزشک خود به طور جدی از این افراد سفیدپوش واهمه داشت و با داشتن این وسایل و بازدیدهای دو نفره مان از بیمارستانها و دیدن معاینه شدن مادر و پدر توسط دکتر و مقایسه وسایل بازی خود با پزشک به طور چشم گیری این دلهره ملاقات را به شیرینی مقایسه و کسب تجربه تبدیل کرد       این دکتر بازی و معاینه و استفاده از وسایل پزشکی و ساختن بیمارستان و بستری عروسک ها بازی اکثر روزهای دو تا سه سالگی مه سیمای من هست ...
24 تير 1392
1